۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

love

نزار سفره ی دلت پیش کسی وا بشه این بغز نشکسته باید سهم خود خدا بشه
پا به دنیای فرشته ها بزار دنیای فرشته ها حقیقته
واسه تو که بوی آسمون می دی گم شد ن تو زندگیم مسیبته





آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهثمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
می رسد روزی که بی من سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی ...










عاشقان بخوانند

کسی بی خبر آمد مرا دست خودم داد
کسی مثل خودم غم ،کسی مثل خودم شاد
کسی مثل خودم پرستو در اندیشه ی پرواز
کسی بسته و آزاد، اسیر قفسی باز
کسی خنده ، کسی غم، کسی شادی و ماتم
کسی ساده، کسی صاف، کسی در هم و بر هم
کسی پر ز ترانه، کسی مثل خودم لال
کسی سرخ و رسیده ، کسی سبز کسی کال
کسی مثل تو ا ی دوست، مرا یک شبه رویاند
من از خاب پریدم، شدم یک غزل زرد
و یک شاعر غمگین مرا زمزمه می کرد








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر